به گزارش تریبون تبریز، پریسا خسروتاش در گفتوگویی، با اشاره به تاثیر میزان تکالیف بر روند یادگیری دانشآموزان، اظهار کرد: ظرفیت ذهن دانشآموزان در بازههای زمانی مشخص، متفاوت است و معمولاً مغز دانشآموزان دبستانی در بازه ۳۵ تا ۴۵ دقیقه و دانشآموزان دوره متوسطه تا حدود یک ساعت و نیم، عملکرد بهتری دارد. اما پس از این مدت، توانایی مغز به شدت کاهش مییابد و خستگی شناختی موجب افت انگیزه و تمرکز میشود. این موضوع باعث میشود دانشآموزان به جای یادگیری مفید، دچار دلزدگی شوند و تمایل داشته باشند از فضای تکالیف فاصله بگیرند.
خسروتاش ادامه داد: تکالیف طولانی، به ویژه وقتی بدون توجه به ظرفیت شناختی دانشآموز طراحی شوند، نه تنها فشار روانی را افزایش میدهند بلکه باعث خستگی ذهنی، افت انگیزه و کاهش تمرکز میشوند. این مسئله به خصوص برای دانشآموزان دبستانی که توان شناختی محدود تری دارند، بیشتر آسیبزا است.
به گفته این درمانگر، هدف اصلی آموزش باید یادگیری عمیق و قابل انتقال به موقعیتهای واقعی زندگی باشد اما حجم بالای تکالیف و طولانی بودن آنها، مانع تحقق این هدف میشود و دانشآموزان توانایی انتقال دانش را به موقعیتهای جدید از دست میدهند.
وی با بیان اینکه رویکردهای آموزشی در سطح جهان در سالهای اخیر بازنگری شده و بیشتر بر کیفیت، هدفمندی و سازماندهی تکالیف تاکید میشود تا صرفاً ساعتهای صرف شده برای انجام آنها، گفت: این تغییر رویکرد به دنبال ایجاد رشد علمی مستمر، پایدار و اثرگذار در دانشآموزان است، چراکه تکالیف طولانی و حجم زیاد اطلاعات در یک بازه زمانی نامناسب، میتواند موجب دلزدگی و مقاومت دانشآموزان نسبت به انجام تکالیف در آینده شود؛ پدیدهای که باید در برنامهریزی آموزشی به دقت مدنظر قرار گیرد.
البته این درمانگر اختلالات یادگیری معتقد است که تکالیف طولانی میتوانند اثربخشی قابل توجهی داشته باشند، مشروط بر آنکه ویژگیهای خاص و مناسبی در طراحی آنها لحاظ شود؛ تکالیف پروژهمحور که دانشآموز را درگیر پژوهش، تحقیق و اجرای عملی یک مسئله میکند، به مراتب بهتر از تکالیف نوشتاری صرف هستند.
بنابر اظهارات خسروتاش، در این نوع تکالیف، دانشآموز نه تنها خستگی شناختی را تجربه نمیکند بلکه یادگیری عمیق و انتقال دانش به موقعیتهای جدید نیز رخ میدهد؛ وقتی تکلیف به صورت پروژهای تعریف میشود، زمان انجام آن آزادتر است و دانشآموز میتواند به جای محدودیتهای زمانی کوتاه و غیرمنطقی، برنامهریزی شخصی برای انجام آن داشته باشد.
خسروتاش از دیگر ویژگیهای موثر در تکالیف طولانی را توجه به فعالیتهای خلاقانه و تعامل دانشآموز با خانواده یا دوستان مطرح کرد و گفت: وقتی دانشآموز فرصتی برای ایدهپردازی و نوآوری داشته باشد یا بتواند در انجام تکلیف با دیگران همکاری کند، این نوع تکالیف تبدیل به تجربهای مثبت و اثرگذار میشود.
وی همچنین تاکید کرد که تکالیف طولانی باید با زندگی واقعی دانشآموز مرتبط بوده و مطابق با علایق و انگیزههای او طراحی شوند. وقتی دانشآموز درگیر موضوعی شود که به آن علاقه دارد و آن تکلیف با دنیای واقعی او همبستگی داشته باشد، انگیزهاش برای انجام آن افزایش مییابد و یادگیری عمیقتر و پایدارتر خواهد بود.
خسروتاش در ادامه با استناد به پژوهشهای علمی که نشان میدهند پروژههای کاربردی و فعالیتهای خلاقانه نه تنها اضطراب دانشآموزان را کاهش میدهند، بلکه موجب یادگیری عمیق و ماندگار میشوند، یادآور شد: توانایی دانشآموز در تنظیم زمانبندی، مسیر انجام کار و مرتبط کردن تکلیف با علایق او، موجب میشود تکلیف طولانی به تجربهای سازنده و مثبت تبدیل شود. لذا، تکالیف طولانی اگر به درستی طراحی شوند، فراتر از حفظ مطالب سطحی خواهند بود و دانشآموز را به یادگیری عمیق، کاربردی و قابل انتقال به موقعیتهای جدید سوق میدهند.
خسروتاش در بخش دیگری از سخنان خود، تاکید کرد: مشکل اصلی در تکالیف طولانی زمانی خود را نشان میدهد که این تکالیف به شیوهای سنتی، یکنواخت و فاقد نوآوری تدوین میشوند؛ نوشتن صفحات طولانی ریاضی یا پاسخگویی به سوالات کتاب در مدت زمان طولانی، معمولاً با زندگی واقعی دانشآموزان پیوندی ندارد، خلاقانه نیست و انگیزه و علایق آنان را نادیده میگیرد.
خسروتاش تاکید کرد که این نوع تکالیف باعث یادگیری سطحی، خستگی شناختی و کاهش انگیزه میشوند و در چنین شرایطی، دانشآموز ممکن است احساس بیکفایتی و ناکافی بودن کند و حتی عزت نفسش در زمینه تحصیل آسیب ببیند. این موضوع میتواند هیجان تحصیلی او را به هیجانی منفی تبدیل کند و نگرش او نسبت به تحصیل و تواناییهایش را تضعیف کند.
وی با اشاره به تاثیرات شناختی و هیجانی منفی این نوع تکالیف توضیح داد: از منظر علوم شناختی، مغز انسان ظرفیت محدودی برای پردازش اطلاعات در یک بازه زمانی دارد. حافظه کاری که مسئول نگهداری و پردازش اطلاعات کوتاهمدت است، در کودکان خردسال محدودتر است و حجم زیاد تکالیف باعث اشباع این حافظه میشود. در نتیجه، مغز نمیتواند اطلاعات جدید را به طور مؤثر رمزگذاری، نگهداری و تثبیت کند.
خسروتاش ادامه میدهد: با افزایش حجم تکالیف، عملکرد شبکههای عصبی مرتبط با تمرکز، حل مسئله و توجه عمیق کاهش مییابد و یادگیری به مسیر نادرستی میرود، گویی فرسودگی یادگیری رخ میدهد.
وی با اشاره به پیامدهای اجتماعی و هیجانی، تصریح کرد: تکالیف طولانی فشار روانی مداومی روی دانشآموز ایجاد میکنند که ممکن است به اضطراب تحصیلی، اضطراب امتحان، بیعلاقگی، خستگی مزمن و حتی کنارهگیری از فرایند یادگیری منجر شود. این حس منفی ممکن است از یک درس به سایر دروس نیز منتقل شود و فضای کلی یادگیری را منفی کند.
با این حال، خسروتاش یادآور شد که تکالیف طولانی الزاماً همیشه نامناسب نیستند و نقش طراحی صحیح آنها بسیار مهم است: «وقتی تکالیف طولانی به شکل پروژههای تحقیقاتی، مسئلهمحور، خلاقانه و متناسب با علایق دانشآموز باشند، و امکان برنامهریزی و تقسیم کار نیز فراهم شود، اثربخشی آنها افزایش مییابد».
چرا “تکالیف طولانی” ذهن دانشآموزان را خسته میکند؟
تریبون تبریز: یک درمانگر اختلالات یادگیری با تاکید بر تاثیر حجم و مدت زمان تکالیف بر روند یادگیری دانشآموزان میگوید: تکالیف کوتاهتر ولی منظم و هدفمند، تأثیر قابلتوجهی در تثبیت مفاهیم در ذهن دانشآموزان دارد و یادگیری عمیقتر را به دنبال دارد.
لینک کوتاه : https://tribunetabriz.ir/?p=36088
- ارسال توسط : esarbaz
- 6 بازدید
- بدون دیدگاه