به گزارش تریبون تبریز، دهه ۸۰ شمسی بود که یک تیم کارشناسی از ژاپن با بررسی ابعاد و زوایای مختلف وقوع زلزله احتمالی در تبریز اعلام کردند که در صورت بروز چنین رخدادی، این زلزله احتمالی در همان دقایق نخستین چند صد هزار نفر از ساکنان این شهر را به کام مرگ خواهد کشاند و بیشترین میزان این تلفات نیز در بافتهای حاشیهنشین و پرخطر واقع در کمربند شمالی این شهر چون یوسف آباد خواهد بود، مناطقی که درست بر روی گسل چمبره زده در زیر تبریز قرار دارند.
این پیش بینی بر اساس تاریخ زلزلههای پرتکرار و ادواری تبریز دور از ذهن نیست، تبریزی که سال ۸۵۸ میلادی نخستین زلزله ویرانگر آن ثبت شده و از آن تاریخ به طور میانگین هر ۲۰۰ تا ۲۵۰ سال زلزله هایی را تجربه کرده که برخی از آنها مانند زلزله سال ۱۷۸۰ میلادی موجب تخریب و ویرانی کامل این شهر شده اند، زلزله هایی که عامل اصلی آنها «خطرناکترین گسل ایران» است، گسل تبریز که از گسل شمال تهران و گسل های البرز و زاگرس و سایر گسل های کشور خطرناک تر بوده و در صورت رخ دادن زلزله، شهر با تکان های شدیدی مواجه خواهد شد.
اما موضوع نگران کنندهتر این که شمال و شرق کلانشهر تبریز بر روی این گسل فعال و خطرناک واقع شده، گسلی که از مرند و دامنه شمالی میشو داغی تا بستـان آباد با راستای شمال باختری – جنوب خاوری امتداد دارد و از شمال تبریز عبور کرده و شهرک هاى مختلفى را در معرض خطر قرار می دهد و همچنین بخش اعظمى از بافت حاشیه نشین تبریز در قسمتى از کمربند شمالى شهر اسکان یافته اند که ساختمان هاى آنها به هیچ وجه حتی در مقابل کوچکترین لرزهها نیز مقاوم نیستند.
این منطقه همان نقطه هشداری است که در بررسی های دهه ۸۰ به عنوان کانون تلفات زلزله احتمالی در تبریز اعلام شد، منطقه ای که در آن زمان خانه های ناایمن و عموما تک طبقه در آن ساخته شده بود و امروز همان منطقه با زایش چندین برابری چنین ساختمان هایی روبهروست و در سایه عدم نظارت ها و یا تخلفات مردمی و اداری در نهادهایی چون شهرداری شاهد سبز شدن چند طبقه بر روی همان ساختمان های ناایمن در بافتی پرخطر و در مجاورت گسل فعال تبریز هستیم و می توان از این پدیده به عنوان «زایش بحران بر بستر گسلهای مدیریتی تبریز» نام برد.
برای درک بهتر این موضوع کافی است ذهن شما را به همین یک هفته اخیر ارجاع دهیم، جایی که تبریز و تبریزیها پس از سپری کردن پائیزی تقریبا بدون بارش، سرانجام در نیمه دی بود که چشم شان به جمال برفی چند سانتی متری و آبکی روشن شد و هنوز از ذوق بارش اولین رحمت الهی زمستانه فارغ نشده بودند که با خبری عجیبتر روبهرو شدند، «تعویق دو ساعته زمان کاری ادارات در تبریز» آن هم درست در زمانی که بسیاری از کارمندان و کارکنان ادارات و سازمانها از ساعتی قبلتر منزلهای خود را به سمت محل کار ترک کرده بودند.
حال در چنین شرایطی که حوزه مدیریتی و اجرایی شهر تبریز برای فرار از چالشهای یک شرایط نیمچه بحرانی چنین تصمیمات شتابزده و نسنجیدهای را به بدترین شکل ممکن اجرا میکند و پس از آن نیز در مقابل انتقادها هر سازمان و ادارهای گناه این بحران مدیریت بحران را متوجه مجموعههای دیگر میداند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند، خبر میرسد که شهردار تبریز از آمادگی این مجموعه برای راهاندازی سازمان مدیریت بحران شهرداری خبر داده است.
یعقوب هوشیار در یکصد و شصت و هشتمین جلسه شورای اسلامی شهر تمام وظایف مدیریت بحران شهری را متوجه شهرداری دانسته و گفته است: بر اساس آمار، فقط در شهر تبریز شهرداری چندین برابر مدیریت بحران استانی در این حوزه هزینه میکند و مناطق پرخطر و حادثه خیز شهر برای تدوین برنامه کاهش خطرات و سوانح شناسایی و جهت اصلاح به مناطق ابلاغ شده است.
وی البته به نوعی شهرداری را تنها بازیگر فعال صحنه مدیریت بحران در تبریز عنوان و تصریح کرده است: در حالی که همراهی سایر دستگاه ها در حوزه مدیریت بحران امری ضروری است، شهرداری در این عرصه تنها بوده و برای نمونه اداره کل راه و شهرسازی استان حتی زمینی برای احداث سالنهای مدیریت بحران اختصاص نداده و این در حالی است که چندین سالن چند منظوره توسط شهرداری تبریز در دست احداث است و اگر شورای اسلامی شهر در خصوص تاسیس سازمانی برای مدیریت بحران به نتیجه برسند، شهرداری آمادگی راه اندازی این سازمان را دارد.
از همین اظهارات به راحتی میتوان دریافت که رویکرد مدیریت شهری تبریز در حوزه مدیریت بحران بیش از آنکه معطوف به اصل «پیشگیری بهتر از درمان» باشد، به دنبال مواجهه با آن است، چون در شرایطی که باید موضوع بافت حاشیهنشینی و جمعیت قابل توجه ساکن در این مناطق و آن هم درست بر روی گسل خفته اما خوفناک و فعال تبریز یکی از دغدغههای هر روز مدیریت شهری و البته دیگر ارگانها و نهادهای دخیل و مؤثر در این خصوص باشد، نه تنها تاکنون اقدام عاجلی در این خصوص صورت نگرفته، بلکه راهکار مدیریت این بحران نیز مصداق عینی مثل «درآوردن چشم بجای درست کردن ابرو» است.
اگر می پرسید چرا پاسخ شما در بررسی پرونده احداث شهرک جوانان تبریز است، شهرکی که قرار است برای انتقال بخشی از جمعیت ساکن در بافت حاشیه نشین تبریز ساخته شود اما نکته جالب اینجاست که آخرین محل پیشنهادی برای احداث این شهرک نیز دوباره در حریم همان گسل تبریز واقع شده، شهرکی چند ۱۰ هکتاری در حاشیه اتوبان پاسداران و در حد فاصل بین پایگاه دوم شکاری و این اتوبان که برای ساخت پنج هزار واحد مسکونی در آن برنامهریزی شده و با وجود اما و اگرهای بسیار در خصوص زوایا و ابعاد ایمن بودن محل احداث آن مشخص نیست آیا سرانجام سرپناهی مطمئن و ایمن برای ساکنان بافت فرسوده و ناایمن تبریز خواهد شد یا نه.
تبریز کلانشهری است که با کوچکترین بارندگیها نفس خیابان ها و معابرش بخاطر آبگرفتگی بند می آید، کلانشهری که روزگاری به گورستان پروژههای عمرانی بدل می شود و روزگاری اجرای شتابزده پروژههای متعدد عمرانی در گوشه گوشه آن و به سطحیترین شکل ممکن آن را به پارکینگی بزرگ تبدیل میکند که بازی روی اعصاب و روان شهروندان تلخ ترین نتیجه آن است.
در حالی که همگان انتقال مراکز درمانی و مطبهای خصوصی را تنها علاج ترافیک کور بافت مرکزی آن میدانند، به یک باره مجوز احداث مجتمع های درمانی جدید برای افرادی خاص صادر میشود، آن هم درست در همان هسته مرکزی و در زمینهای آزاد شده در نتیجه انتقال پادگان ارتش و در چنین آشفته بازاری که با چند سانت برف ادارات شهر باید دو ساعت تعطیل شود تا مبادا چالش های زیرساختی روی هم تلنبار نشوند، سخن گفتن از مدیریت بحران برای چنین شهری بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه است.