به گزارش تریبون تبریز، سالهاست اکثر کشورهای دنیا نگاه ویژهای به فوتبال دارند و با توجه به کارکردهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آن، فوتبال فراتر از یک رشته ورزشی به عنوان «صنعت فوتبال» با گردش مالی میلیاردها دلار شناخته میشود. به عنوان بهترین و البته به روزترین نگاه ویژه به صنعت فوتبال، میتوان به کشور عربستان اشاره کرد. کشوری که هیچگاه مهد فوتبال نبوده، اما مقامات بلند پایهاش به این نتیجه دست یافتهاند با فوتبال میتوان در ویترین قرار گرفت و میتوان حتی در مناسبات و تصمیمات جهانی هم سهیم شد.
شاید پیش از این لیگ عربستان برای سرمایهگذاری بخش خصوصی جذابیت خاصی نداشت؛ بهطوریکه تاجران کشورهای حوزه خلیج فارس بیشتر در لیگهای سطح اول دنیا باشگاهداری میکردند. اما اکنون شرایط متفاوت شده، دولت عربستان سعودی با برنامهریزی و تزریق منابع مالی هنگفت به فوتبال، لیگ عربستان را در ویترین فوتبال دنیا قرار دادهاند و به نظر این لیگ جذابیتهای کافی برای سرمایهداران بخش خصوصی را دارد.
طبق اصل ۴۴ قانون اساسی کشورمان، خصوصیسازی مهمترین قدم برای استفاده از ظرفیت بخش خصوصی به شمار میرود که متأسفانه این اصل در کشورمان چندان مورد توجه واقع نشده، به تعبیر دیگر مافیای قدرت در تمام بخشها عرصه را برای ورود بخش خصوصی هر روز، تنگتر میکند نمونه بارز آن همین فوتبال است؛ در واقع هیچ قانون مشخص و انگیزهای برای حضور بخش خصوصی در فوتبال تدوین و اجرا نشده است. حضور بخش خصوصی و رقابت نابرابر با بخش دولتی و صنایع ملی بسیار سخت و طاقت فرساست، بنابراین یا بخش خصوصی وارد این چرخه محکوم به شکست نمیشود و یا در در صورت ورود خیلی زود عطای کار را به لقایش میبخشد.
دست فوتبال در جیب مردم
صنعت فوتبال در ایران از محل درآمدهای بخش صنعتی از منابع ملی و یا به طور مشخص توسط دولت اداره میشود که به تعبیر عامیانه، دست فوتبال در جیب مردم است.
در چنین فضایی، بیش از یک دهه است که یک سرمایهگذار ایرانی به جهت تعلق خاطرش به مرز و بوم خود و کمک به تراکتور به عنوان یک سرمایه ملی، پای در میدان نهاده و هزینههای سرسام آور تیمداری در لیگ برتر فوتبال ایران را به دوش کشیده است. البته تحمل حاشیههای پایان ناپذیر فوتبال و بدتر از همه، تحمل قدرنشناسیهای گاه و بیگاه مردمی که به شدت فراموشکار هستند، سختتر از پرداخت هزینههای فوتبال است. با این حال، محمدرضا زنوزی مطلق همچنان در مسیر عهدی که با اصول و اعتقادات خود با مردم خوب و قدرشناس آذربایجان بسته، استوار و ثابت قدم است.
نکته مهم اینجاست، اگر اتفاقات تراکتور زنوزی را خسته کند؛ چه نهاد یا تشکیلاتی حاضر به قبول این مسئولیت و هزینه کرد سالانه چند صد میلیارد تومان برای سرپا نگه داشتن این سرمایه اجتماعی است؟ پاسخ این موضوع ساده است. قطعاً هیچ کس! تراکتور دو سال قبل ماهها در ویترین فروش قرار گرفت، ولی خریداری واقعی هیچگاه پیدا نشد و همه فقط شعار دادند و بس. کسی در عمل پا پیش نگذاشت.
متأسفانه عدهای چشم بر حقیقت بستهاند و با سوءنیت، استفاده از احساسات پاک مردم احساسی و اطلاعات کم برخی از هواداران و راهاندازی لشگرهای مجازی به دنبال دلسرد کردن مالک باشگاه تراکتور هستند. از طرفی مسئولان مربوطه و صد البته نهادهای نظارتی هم سکوت کرده و نظارهگر هتک حرمت این عده هستند. شخصی که بدون چشم داشت و عاشقانه، این چنین برای شادی و آرامش مردم آذربایجان تلاش میکند، تا کِی این شرایط را تحمل کند؟