به گزارش تریبون تبریز، «محمد احمدی» ۲۱ سال است که در قلب طبیعت و میان درختان و دشتهای آذرشهر، جان و دلش را به خدمت محیط زیست سپرده است و میگوید: محیط زیست نماد فرهنگی جامعه است و اگر این رسالت را نهادینه کنیم بین مردم، بهتر خواهیم توانست از آن پاسداری کنیم. باید بدانیم ما وظیفه داریم طبیعت را آباد کنیم نه تخریب.
احمدی که یکی از فداییان راه مقدس محیط بانی است، از آن ماجرای شوم می گوید؛ از زمستان سخت سال ۸۳ که در طی ماموریتی، او و همکارش، شکارچی جوانی را در منطقه شناسایی می کنند. فصل شکار نبود اما آن جوانک اسلحه به دست به قصد فرار از شناسایی شدن، با شلیکی عامدانه، مسیر زندگی احمدی را تغییر داد اما نه مسیر ایمانش را… احمدی از آن لحظه می گوید؛ که روی برف ها افتاده، لخته های داغ خون از صورتش بروی برف ها می لغزند. حس انفجاری داخل سرش احساس می کند و رفته رفته فروغ چشمانش که برچیده می شود و تصویر آخری که در سرش می ماند، تصویر رفیقی است که برف ها را با خون خود، گلگون ساخته و با فریادی که به سختی از جان پاره پاره اش بر می آید، وجدان شکارچی بی رحم را صدا می زند: «لاقل مارو عقب بکش، اینجا گرگ ها ما را تکه پاره می کنند…» امروز احمدی از ۴۵ ساچمه ای که در سر و صورتش
جا خوش کرد، می گوید و هنوز خاطره آن روز را با سکوتی عمیق و چشمانی پر از درد مرور میکند و حسرتی عمیق که یک لحظه خودخواهی آن شکارچی، بر دل این بزرگ مرد تا ابد ماندگار کرد؛ حسرت دیدن فرزند برومندش که در این سال ها تنها با لمس چهره و دستانش، برومندیش را در سر، تصویر کرده است.. ولی می گوید: خدا را شاکرم. از میلیارد ها نعمت، یکی را از من گرفته و من به رضای او راضیم

















