نوای محزون محرم در هر کوی و برزنی به گوش میرسد و عاشقان حضرت سیدالشهداء بر سر در خانههای خود پرچم عزا زدهاند.
این پرچمهای عزا از نسلی به نسلی یادگار ماندهاند تا صدای مظلومیت خواهی امام حسین علیه السلام ریشه بدواند در جانهایمان.
در تبریز خانوادههای زیادی هستند که با شروع عزاداری سید و سالار شهیدان خانه خود را به روی عزاداران حسینی گشوده و نام خود را در دفتر حسین( ع) ثبت میکنند.
در خیابان فلسطین به دیدار بانویی آمدهام که میراثدار عزای حسین( ع) است. خانهای با نمای آجری قدیمی که پرچم سبز رنگ با حاشیه مشکی با نوشته یا حسین( ع) و ” یا ابوالفضل” نشان میدهد از اول محرم روضه حضرت سیدالشهدا برگزار میشود. زنگ طبقه دوم را می زنم، بفرمایید بالا.
اجاره خانه تنها با شرط برگزاری مرثیه
به طبقه دوم می روم، خانه ای پر از آرامش و احساسهای خوب، در یکی از دیوارها پرچم سبز رنگ با حاشیههای زرد با نوشته” السلام علیک یا اباصالح المهدی” نصب شده است. یعنی صبح اعضای این خانه با سلام به قطب عالم امکان حضرت مهدی ( عج) آغاز میشود.
خانم سیده مرحمت کفاشینسب زمانی با برادرزادهاش در این خانه مستاجر هستند و بعد از سلام و احوال پرسی اولیه میگوید: هفت سال است مستاجرم و تنها شرط من برای خانه گرفتن این است که صاحبخانهها اجازه دهند من در خانه آنها مرثیه برگزار کنم. اگر صاحبخانه راضی نباشد مدیون او میشوم.
سیده خانم صاحبخانه فعلی وقتی این درخواست شما را شنید چه واکنشی داشت؟ صاحبخانهام حاج راضیه خانم قدس و پسرش است که شکر خدا خودشان دل در گرو محبت ائمه اطهار دارند و اهل روضه بوده و خیلی خوب با درخواستم موافقت کردند.
البته قبل از آنها صاحبخانههایی بودند که به علت رفت و آمد زیاد مهمانان موافقت نکردند. آخه میدونی مراسم خانهام فقط مخصوص عزاداری امام حسین(ع) نیست، من برای میلاد و شهادت بقیه اهل بیت هم مراسم مولودی و مداحی و شام غریبان و روضه برگزار میکنم.
زندگی بر مدار محبت اهل بیت(ع)
چه جالب ! خودمانی بپرسم خسته نمیشوید از اینکه مثلا در یک هفته سه روز مراسم داشته باشید، مثلا شهادت یکی از امامان در اول هفته باشد، یکی در وسط هفته و روز بعدش هم مولودی داشته باشید؟ سیده خانم گویی انتظار چنین سئوالی را داشت شاید هم خیلیها قبلا این سئوال را پرسیده بودند برای همین بدون اینکه مکث کند یا در ذهنش دنبال جواب باشد بلافاصله میگوید: زندگی ما بر مدار محبت اهل بیت (ع) میچرخد. ما به هر جایی که رسیدهایم یا چیزی به دست آوردهایم از کرم اهل بیت است. آنقدر به این روضهها و مولودیها علاقه دارم که سبک زندگی خود را بر اساس آن تنطیم میکنم.
بعد از لحظاتی سکوت میپرسم خب سیده خانم چراغ مرثیه خانگی حضرت سیدالشهداء چطور در خانه شما روشن شد؟ پدر بزرگ مادریام” میر غفار اثنی عشری” و پدر بزرگ پدریام ” میر ستار کفاشی نسبزمانی ” هر دو روحانی بودند و به اهل بیت عصت و طهارت علاقه و ارادت خاصی داشتند.هر دوی آنها در منزل خودشان برای حضرت سیدالشهداء روضه برگزار میکردند.
وقتی مادرم در سن ۱۵ سالگی و در سال ۱۳۳۴ با پدرم ازدواج کرده و به خانه مادر شوهر عروس میآید میبیند مادرشوهرش در خانه مرثیه ماهانه برگزار میکند و در روز عاشورا نیز شله زرد درست کرده و در بین عزاداران توزیع میکند.
مادربزرگم در سال ۱۳۴۷ فوت کرد. بعد از آن پدر و مادرم راه او را ادامه میدهند. در روز عاشورا برای امام حسین ( ع) شام غریبان گرفته و شله زرد درست کرده و توزیع میکنند. علاوه بر آن در ظهر عاشورا به تعداد کم برای اعضای فامیل در حق احسان امام حسین(ع) ناهار تدارک میبینند.
آن موقع خانه ما در خیابان ثقه الاسلام بود بعد هم به محله شکللی آمده بودیم .مرثیه خانگی برای خانمها از اول ماه صفر به مدت ۱۰ روز بود، علاوه بر مرثیه پدرم برای آقایان نیز ” صبح سیره سی” برگزار می کرد. در این مراسم اعضای هیات برای نماز صبح به خانه ما می آمدند بعد از نماز مراسم با صرف صبحانه شامل پنیر و بربری یا عسل و سرشیر شروع میشد.
« صبح سیرهسی» با قرائت قرآن، زیارت عاشورا و سینه زنی و ذکر مصیبت امام حسین ( ع) همراه بود.
خدابیامرز پدر و مادرم به مرثیه خانگی خیلی احترام و ارزش قائل بودند، اصلا نمیخواستند صدای مرثیه و نوحه حسینی در خانه ما قطع شود.
شما برگزاری مرثیه را از چند سالگی به یاد میآورید؟ کمی مکث میکند انگار خاطرات کودکیش را مرور میکند تا به روزهایی برسد که چهار، پنج سال بیشتر نداشت.
روزهایی که چادر سفید با گلهای صورتی میپوشید شاید هم چادرمشکی سر میکرد و کفشهای خانمهایی که به مرثیه میآمدند را جفت میکرد، برایشان دستمال کاغذی میگرفت و قند تعارف میکرد و خلاصه کمک حال مادر و خواهران بزرگتر بود.
دختر سوم خانواده کفاشی نسبزمانی که در شناسنامه اسمش مرحمت بود و در خانه آزاده صدایش میزدند از همان کودکی عشق و ارادت به آستان اهل بیت را آموخته و اکنون که در دهه پنجم زندگی خود قرار دارد همچنان به سبک زندگی پدر و مادر خود چراغ مرثیه خانگی را روشن نگهداشته و علاوه بر برگزاری مرثیه در رثای حضرت سیدالشهدا برای میلاد و شهادت اهل بیت(ع) مراسم مولودی و شام غریبان میگیرد.
روشن نگه داشتن چراغ روضههای خانگی؛ از اهل بیت آبرو می گیرم
آیا برگزاری مراسم شام غریبان برای اهل بیت(ع) ضرورت دارد؟ با صراحت و قاطعیت میگوید: ما پیرو مکتب اهل بیت(ع) هستیم، اقامه عزای حسینی برای زنده نگه داشتن این نهضت در طول تاریخ وظیفه همگانی است.
از وقتی چشم باز کردم دیدم در خانه ما جشن و سرور میلاد اهل بیت (ع) و شام غریبان شهادت معصومین برگزار میشد. ما در مکتبی بزرگ شده ایم که مکتب انسانساز است، پرورش دهنده و پالایش دهنده روح است.
قشنگ یادم است مادرم هنگام غروب در روز شهادت هر کدام از ائمه مراسم شام غریبان را با حضور اعضای خانواده و چند نفر از همسایهها برگزار میکرد. گاهی اوقات که امکان برگزاری شام غریبان فراهم نمیشد مادرم به تنهایی در طبقه اول در تاریکی شمع روشن میکرد و محزون بود و اشعار عزاداری میخواند.
در اعیاد شعبانیه سه روز مراسم جشن و سرور میلاد امام حسین(ع)،امام سجاد(ع) و حضرت ابوالفضل برگزار میشد. مولودی، مداحی، ذکر فضایل و منقبت از جمله برنامه های جشن و سرور است.
مولودی خوانی برای سایر ائمه میلاد حضرت رسول اکرم ( ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام علی( ع)، امام حسن( ع) امام محمد باقر( ع)، امام جعفر صادق( ع)، امام موسی کاظم(ع)، امام رضا( ع) امام محمد تقی(ع)، امام علی نقی(ع)، امام حسن عسگری( ع) و در نیمه شعبان و میلاد حضرت ولی عصر ( عج) جشن شادمانی به اوج میرسد و امیدواریم روزی چشمان ما به زیارت آن امام غایب از نظر نائل شود.
وقتی از سبک زندگی مادر مرحومش در ایام عزاداری میپرسم خاطرات آن سالها در ذهنش مرور میشود. او خاطره نذری روز عاشورا را بیرون کشیده و ادامه میدهد: پدرم در سال ۱۳۷۹ به رحمت خدا رفت بعد از فوت پدر، مادرم همچنان مراسم هیات و مرثیه را به صورت مرتب برگزار میکرد.
مادرم بانوی بسیار مومن و معتقدی بود. خیلی به نذر و احسان در حق اهل بیت(ع) اعتقاد داشت. میگفت زندگی ما بر مدار محبت اهل بیت(ع) میچرخد، هر چه داریم از محبت اهل بیت (ع) است.
مادر خدابیامرزم از صبح خیلی زود روز عاشورا ۹دیگ شله زرد درست میکرد، تا آفتاب بالا بیاید بساط شله زرد را جمع میکرد برای عزاداران حسینی ناهار درست می کرد و شب هم مراسم شام غریبان بود.
پدرم برای تامین هزینه احسان روز عاشورا هر ماه ۱۰ هزار تومان به من پول میداد و میگفت، دخترم این پول را نگهدار تا هزینه احسان عاشورا تامین شود.
عنایت حضرت موسی بن جعفر
سیده خانم برای لحظه ای چشم هایش را می بندد، بغض کرده و میگوید: در زندگی ما بارها معجزه رخ داده، همیشه اهل بیت(ع) هوای ما را داشتهاند در مشکلاتی که به هر دری زدیم تا گره کارمان باز شود و نشد فقط توسل به ائمه اطهار بود که گرهگشایی کرد.
ما خانواده پرجمعیتی هستیم. شغل پدرم خرید و فروش بود یادم است سال ۱۳۶۷بود، آن سالها به مقدار زیاد سیب زمینی و پیاز خریده بود تا بفروشد، از شانس پدرم سیب زمینی و پیاز خیلی ارزان شد و پدرم ورشکسته شد. محصول روی دست پدرم مانده بود. ما بچهها قد و نیم بودیم و نمیتوانستیم به پدر کمک کنیم.مادرم دائما به ائمه اطهار متوسل میشد و میخواست فرجی در زندگی ما حاصل شود.
یک روز صبح مادرم گفت “خواب دیدم یک آقایی به من می گوید ۶ هفته در خانهات مرثیه موسی بن جعفر بگیر”. پدرم گفت من فعلا پول ندارم برای مرثیه گرفتن. مادرم سه روز این خواب را میدید و هر روز صبح تعریف میکرد. حتی روز سوم به مادرم گفته بودند آقای روحانی سید صالح موسوی را برای مرثیه دعوت کن تا روضه بخواند.
مادر دوباره به پدر گفت بیا مرثیه حضرت موسی بن جعفر برگزار کنیم، کسی را دعوت نمیکنیم اجازه بده این روحانی بیاید و مرثیه بخواند تا صدای مرثیه از خانه ما بلند شود.
پدر گفت فقط چهارصد تومان پول دارم ۲۰۰ تومان آن را به روحانی میدهیم، ۲۰۰ تومان هم بماند برای رزق و روزی بچهها. از طریق یکی از همسایه ها به روحانی سیدصالح موسوی پیغام دادیم تا بیاید و برای ما روضه موسی بن جعفر( ع) بخواند. مادرم به مدت ۶ هفته روزهای چهارشنبه این مرثیه را برگزار کرد.
سیده خانم ببخشید میان کلام میپرسم چرا روز چهارشنبه را برای این مرثیه انتخاب کردید؟ چون روز چهارشنبه منتسب به امام موسی کاظم( موسی بن جعفر) است.
معمولا روال مرثیه حضرت موسی بن جعفر این طور است که ۶ هفته مرثیه می گیرند و مرثیه هفتم را به صورت گرو ( بیعانه) نگه می دارند تا بعد از قبول شدن حاجت و نذر برپا کنند.
مرثیه ما هفته ششم برگزار شد، یکی دو روز بعد از آن یک فردی آمد و سیب زمینی و پیاز پدرم را به نرخ روز آن زمان خرید. پدرم تا حدودی از ورشکستگی بزرگ نجات پیدا کرد.
چهارشنبه هفته بعد مرثیه هفتم را هم برگزار کردیم. دیگر میخواستیم مرثیه چهارشنبه را تعطیل کنیم. مادرم یک روز صبح گفت خواب دیدم و این مرثیه را همچنان ادامه می دهیم.
پدرم قبول کرد برای همین دیگر مرثیه چهارشنبه به نام حضرت موسی بن جعفر(ع) از همان زمان سال ۱۳۶۷ شروع شده و تا همین الان هم ادامه دارد.
هر هفته به کمک برادرزادهام بعد از ظهر روز سه شنبه خانه را مرتب میکنیم و روز چهارشنبه صبح حضرت موسی بن جعفر مرثیهسی برپا میشود. روحانی روضه خوانی کرده و ذکر مصیبت اهل بیت میگوید.
اهل بیت خاندان کرم و عنایت هستند از وقتی چشم باز کردهام در خانه ما صدای مرثیه میآمد. مادرم اشتیاق خاصی برای برپایی مجالس اهل بیت داشت. همه ما خواهر و برادر زیر علم اهل بیت بزرگ شدهایم.
حکایت پرچم، چای و اشک در روضه خانگی
حرفهایش که به اینجا میرسد تکرار میکند دختر بچه ۶ ساله ای بودم که پدرم به شدت مریض شده بود، نذر کرده بود خدایا به احترام حضرت امام حسین( ع) خوب شوم در روز عاشورا برای هیات عزاداری ناهار آبگوشت میدهم، به لطف خدا و عنایت حضرت سیدالشهدا حال پدرم خوب شد. برادرهایم برای خرید سنگگ میرفتند و پدرم من و خواهرم را برای خرید لواش به نانوایی میبرد و ما در صف میایستادیم. با پدرم نان میخریدیم و سپس به دنبال برادرهایمان می رفتیم. جمعا برای ۵۰ تا ۶۰ نفر نان سنگگ و لواش میگرفتیم.
در چند سال اول ناهار روز عاشورا آبگوشت بود بعد از چندسال پدرم احسان ناهار را به قورمه سبزی، خورشت هویج و زرشک پلو عوض کرد.
ظهر عاشورا در خانه برای هیات عزاداری سفره ناهار باز میکردیم، یک دسته ناهار میخورد و میرفت دسته بعدی میآمد. علاوه بر اعضای هیات تعدادی از همسایهها و رهگذرها از دم خانه غذا میگرفتند.
چهار گونی ۲۰ کیلویی برنج جمعا ۸۰ کیلو برنج آبکش میکردیم تا نذر و احسان زیاد باشد. از چند روز قبل برای مراسم احسان روز عاشورا کار میکردیم.
البته اعضای هیات نذر میکردند وقتی نذرشان قبول میشد برای سال بعد آنها هم در خریدن مواد اولیه و پختن غذا سهیم میشدند. مثلا سال بعد در خرید برنج، گوشت، زعفران و …کمک میکردند، گاهی اوقات هم کمکها به صورت نقدی بود. اصلا میدانی سفره احسان امام حسین( ع) تمام نمیشود یکی میآید میگوید پول ندارم ولی میتوانم کار کنم و ظرفها را بشورم، یکی کفشها را جفت میکرد، یکی سفره را تمیز میکرد مثل الان نبود که همه جا یکبار مصرف باشد. یکی میآمد نذر میکرد، اشک میریخت و میگفت اگر نذرم قبول شود یک عمر نوکری امام حسین( ع) را میکنم.
آن روز ها همه اعضای خانواده فقط به عشق و ولای امام حسین( ع) کار میکردند. پدر و مادرم میگفتند هر چقدر برای امام حسین(ع) خرج کنی چند صد برابرش را دریافت میکنی.
سیده خانم در حالی که چادرش را مرتب میکند شال سبزی که بر گردن دارد از زیر چادرش دیده میشود بیاختیار میپرسم همیشه شال سبز همراه خود دارید یا به رسم سادات به گردن آویختهاید؟
مادرم از خانواده سادات بود و همیشه دور گردنش شال سبز میانداخت، بعد از فوت مادرم من هم می خواستم شال سبز مادرم دور گردنم باشد ولی با خود فکر میکردم شاید اعضای فامیل و دوست و آشنا ببیند و خیال کنند ادای مادرم را در میاورم برای همین این کار را نکردم. یک مدت بعد یکی از فامیلها پیش من آمد و گفت مادرت حاج اکرم خانم را در خواب دیدم، گفت” به دخترم بگو آن شال سبز را دور گردنت بیانداز. پارچه سبز را تکه تکه کن و به خانمهایی که به مرثیه چهارشنبهها میآیند بده تا اشک چشمشان را با آن پاک کنند.” من هم این کار را کردم.
حالا سیده خانم دلش گرم است به دعای پدر و مادر مرحومش . او که چراغ مرثیه موسی بن جعفر( ع) و روضه سیدالشهدا را روشن نگهداشته و در خانهاش در تمام مناسبتهای مذهبی به روی محبان اهل بیت باز است.
زندگی ام با مرثیه خانگی برکت می گیرد
یکی از اعیادی که به صورت پر شور توسط او برگزار میشود مراسم جشن و شادمانی عید غدیر خم عید ولایت امیرالمومنین است. او وقتی میخواهد از عید غدیر حرف بزند با لبخندی که در چهره دارد ادامه میدهد: عید غدیر عیدالله اکبر است، چه عیدی برتر و بزرگتر از عید ولایت حضرت علی علیه السلام برای ما شیعیان.
سالهاست که شب عید غدیر نمیخوابم، در این شب خیلی خوشحالم، خانه را مرتب و تمیز میکنم، برای مهمانان روز عید غدیر ناهار زرشک پلو درست میکنم، میوه میشورم اسکناسهای نو هزار تومانی را به یمن مبارکی این عید آماده میکنم، ذکر میگویم تا صبح شده و مهمانان از راه برسند.
مادر خدا بیامرزم در سال ۱۳۸۹ به رحمت خدا رفت و من تمام مراسمهایی که مادرم انجام میداد به کمک برادرم برگزار میکنیم. برادرم تمام هزینه مراسمهای مذهبی را پرداخت میکند.
من فقط از خدا میخواهم به عظمت و آبروی اهل بیت توفیق دهد تا جایی که عمر دارم بتوانم مراسم شادی و عزای اهل بیت را برگزار کنم.
در پایان صحبتهایمان از سیده بانومی خواهم مرا به ذکر خاطرهای میهمان کند و او تعریف میکند: برای برپایی مرثیه موسی بن جعفر چهارشنبهها در خانه قبلی آشپزخانه ما کوچک بود، ما نمیتوانستیم سماورها را برای همیشه آنجا قرار دهیم. مجبور بودیم هر هفته سهشنبه شبها سماورها را میآوردیم و شیلنگ گاز وصل میکردیم و چهارشنبه بعد از مرثیه و رفتن مهمانها دوباره به انباری میبردیم.
من و برادرزادهام در یکی از همین سهشنبهها که خانه را مرتب میکردیم و سماورهای بزرگ جابهجا میکردیم به برادرزادهام گفتم حضرت موسی بن جعفر این زحمتهای ما را میبیند و ما را بی اجر و ثواب نمیگذارد. چند مدت بعد از این حرف من یک نفر آمد و ما دو تا را به صورت رایگان برای سفر کربلا ثبت نام کرد.
این سفر کربلا هیچ وقت فراموش نمیشود. این هدیه امام موسی کاظم علیه السلام به ما بود.
سیده بانو به تنهایی یک جهادگر فرهنگی است. او محبت اهل بیت را در بین مسلمانان گسترش میدهد و برای اتحاد دنیایی که با ظهور حضرت حجت پر از عدل و داد میشود میکوشد.